عشقانه ها

عشقانه ها
سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشقانه ها و آدرس ela86.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

می گویند، اگر کسی‌ چهل‌روز پشت‌ سر هم‌ جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو کند، حضرت‌ خضر به‌ دیدنش‌ می‌آید و آرزوهایش‌ را برآورده‌ می‌کند.
 سی‌ و نه‌ روز بود که‌ مرد بیچاره‌ هر روز صبح‌ خیلی‌ زود از خواب‌ بیدار می‌شد و جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ می‌پاشید و جارو می‌کرد. او‌ از فقر و تنگدستی‌ رنج‌ می‌کشید. به‌ خودش‌ گفته‌ بود: اگر خضر را ببینم، به‌ او می‌گویم‌ که‌ دلم‌ می‌خواهد ثروتمند بشوم.
مطمئن‌ هستم‌ که‌ تمام‌ بدبختی‌ها و گرفتاری‌هایم‌ از فقر و بی‌پولی‌ است.
روز چهلم‌ فرارسید. هنوز هوا تاریک‌ و روشن‌ بود که‌ مشغول‌ جارو کردن‌ شد.
کمی‌ بعد متوجه‌ شد مقداری‌ خار و خاشاک‌ آن‌ طرف‌تر ریخته‌ شده‌ است. با خودش‌ گفت: با این‌که‌ آن‌ آشغال‌ها جلو در خانه‌ من‌ نیست، بهتر آنجا را هم‌ تمیز کنم.
هرچه‌ باشد امروز روز ملاقات‌ من‌ با حضرت‌ خضر است، نباید جاهای‌ دیگر هم‌ کثیف‌ باشد..
مرد بیچاره‌ با این‌ فکر آب‌ و جارو کردن‌ را رها کرد و داخل‌ خانه‌ شد تا بیلی‌ بیاورد و آشغال‌ها را بردارد.
وقتی‌ بیل‌ به‌دست‌ برمی‌گشت، همه‌اش‌ به‌ فکر ملاقات‌ با خضر بود با این‌ فکرها مشغول‌ جمع‌ کردن‌ آشغال‌ها شد.
ناگهان‌ صدای‌ پایی‌ شنید. سربلند کرد و دید پیرمردی به‌ او نزدیک‌ می‌شود. پیرمرد جلوتر که‌ آمد سلام‌ کرد.
مرد جواب‌ سلامش‌ را داد.
پیرمرد پرسید: .صبح‌ به‌ این‌ زودی‌ اینجا چه‌ می‌کنی؟
مرد جواب‌ داد: دارم‌ جلو خانه‌ام‌ را آب‌ و جارو می‌کنم.
آخر شنیده‌ام‌ که‌ اگر کسی‌ چهل‌ روز تمام‌ جلو خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو کند، حضرت‌ خضر را می‌بیند..
پیرمرد گفت: حالا برای‌ چی‌ می‌خواهی‌ خضر را ببینی؟
مرد گفت: آرزویی‌ دارم‌ که‌ می‌خواهم‌ به‌ او بگویم..
پیرمرد گفت: چه‌ آرزویی‌ داری؟ فکر کن‌ من‌ خضر هستم، آرزویت‌ را به‌ من‌ بگو..
مرد نگاهی‌ به‌ پیرمرد انداخت‌ و گفت: برو پدرجان! برو مزاحم‌ کارم‌ نشو..
پیرمرد اصرار گرد: حالا فکر کن‌ که‌ من‌ خضر باشم. هر آرزویی داری‌ بگو..
مرد گفت: تو که‌ خضر نیستی. خضر می‌تواند هر کاری‌ را که‌ از او بخواهی‌ انجام‌ بدهد..
پیرمرد گفت: گفتم‌ که، فکر کن‌ من‌ خضر باشم‌ هر کاری‌ را که‌ می‌خواهی‌ به‌ من‌ بگو شاید بتوانم‌ برایت‌ انجام‌ بدهم..
مرد که‌ حال‌ و حوصله‌ی‌ جروبحث‌ کردن‌ نداشت، رو به‌ پیرمرد کرد و گفت:
اگر تو راست‌ می‌گویی‌ و حضرت‌ خضر هستی، این‌ بیلم‌ را پارو کن‌ ببینم..
پیرمرد نگاهی‌ به‌ آسمان‌ کرد. چیزی‌ زیرلب‌ خواند و بعد نگاهی‌ به‌ بیل‌ مرد بیچاره‌ انداخت.
در یک‌ چشم‌ به‌هم‌ زدن‌ بیل‌ مرد بیچاره‌ پارو شد.
مرد که‌ به‌ بیل‌ پارو شده‌اش‌ خیره‌ شده‌ بود، تازه‌ فهمید که‌ پیرمرد رهگذر حضرت‌ خضر بوده‌ است.
چند لحظه‌ای‌ که‌ گذشت‌ سر برداشت‌ تا با خضر سلام‌ و احوالپرسی‌ کند و آرزوی‌ اصلی‌اش‌ را به‌ او بگوید، اما از او خبری‌ نبود.
مرد بیچاره‌ فهمید که‌ زحماتش‌ هدر رفته‌ است.
به‌ پارو نگاه‌ کرد و دید که‌ جز در فصل‌ زمستان‌ به‌درد نمی‌خورد در حالی‌ که‌ از بیلش‌ در تمام‌ فصل‌ها می‌توانست‌ استفاده‌ کند.
از آن‌ به ‌بعد به‌ آدم ساده‌ لوحی‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ هدفی‌ تلاش‌ کند،
اما در آخرین‌ لحظه‌ به‌ دلیل‌ نادانی‌ و سادگی‌ موفقیت‌ و موقعیتش‌ را از دست‌ بدهد،
می‌گویند بیلش‌ را پارو کرده‌ است.

 



نظرات شما عزیزان:

شعله
ساعت13:02---31 تير 1391
چه زیباست باور اینکه از امشب خدا


میزبان توست.




به شکرانه این باور ما را نیز دعا


بفرمایید






nashenas
ساعت18:23---30 تير 1391
تا وقتـيکه دوستـت دارم ها بـوي هـوس دارد
و نگـاه ها رنـگ فـريـب
و خـواستـن ها طعـم احتـياج...
مـن به تمـام عـاشـقــانه ها مشـکـوکـم

salam dooste man
ap kardam...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ داشته باشید.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 75
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 558
بازدید ماه : 4476
بازدید کل : 280378
تعداد مطالب : 4364
تعداد نظرات : 1580
تعداد آنلاین : 1

فروش بک لینکطراحی سایتعکس